کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : محمود تاری     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات     قالب شعر : غزل    

سـیـزده آیـیـنـه می رویـیــد از تـابـیـدنش           غنچه می شد آسمان در لحـظۀ خندیدنش

گونه های خشک او وقت وداع با حسین           جرعه جرعه تشنگی نوشیـد ازبوسیدنش


مرگ را می گفت"اَحلی مِن عَسل"آن نازنین           میرسید ای عشق هنگـام عسل نوشیدنش

دیدنی بود اشتیاقش، دیدنی تر گشته بـود           روی مرکب رفتن و جوشن به تن پوشیدنش

شوق در آغوش بگرفتن شهادت را دمی           سخت باشد سخت، حتّی یک نفس فهمیدنش

می رود امّا صدای پای گلچـین می رسد           شد فلک را گوئیا هنگامه ی گل چـیدنش

نوجوان و کارزار و این دلیری در نبرد!           شد تماشـایی در آن دشت بلا جنگـیـدنش

تیغ ها دردست گل چینان و او روی زمین           بــاغبــان آمد در آن لحظه برای دیدنـش

اشک می غلتید بر گلبرگ رخسار حسین           چون نظر میکرد خونین دل بخون غلتیدنش

هرکه در دل ناله دارد ناله "یاسر"میتوان           عـمـق درد و داغ را فهمـید از نـالیدنـش

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در ســرخی غــروب نشسته سپیده ات           جان بر لبم ، زعــمــر به پایان رسیده ات

آخر دل عموی تو را پــاره پـاره کرد            آوای نـاله هـــای بــریــــده ؛ بــریــده ات


در بین این غــبــار به سوی تو آمـدم            از رویِ  ردّ خــونِ  به صحرا چکیـده ات

بر بیت بیت پیکر تو خـیـره مانــده ام            آه ای غــزل ، چگــونه  ببینم قصیـده ات؟

احلی من العسل ز لبــان تــو می چکد           ای گــــل زبــانــزد است بیان عـقـیـده ات

باید که می شکـفـت گــل زخم بر تنت           از بس خــدا شــبــیــه حسـَن آفـــریـده ات

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خون گریه میکنند، چرا نعل اسب ها؟          سخت است روضه ی تنِ در خون تپیده ات

زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : مصطفی متولی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

لاله ی سرخی و ازخون خودت، ترشده ای           بی سبب نیست که اینگونه معطر شده ای

دشت را  از شــررِ داغِ دلت ســوزانــدی           راستی باغی از آلالـه ی پــرپـر شـده ای


تَنـش تــیــغ و تنت کــربـبـلا را لـرزانــد           زخمیِ صاعقه ی خنجر و حـنجـر شده ای

چه کــنــم بـا غــم این پـیکر پـامــال شده           بی پر و بــال تر از هرچـه کبوتر شده ای

سنگ بر آینه ات خورده و تکــثـیر شـده           مـثـل غــم های دلــم چـند بـرابــر شـده ای

مــاه زیبای کــفــن پـوش! هـلالــم کـردی           شاخ شمشاد عـمــو، مثل صنوبــر شده ای

ای به کــام تو شهادت زعسل شـیـرین تـر          تــو در آیــیــن وفـــا ، آیــنه بـاور شـده ای

این جماعت همه دنبــال سرت می گردند           چشم برهـم  بــزنی ، پیکر بی سر شده ای

دست و پا می زنی و من جگرم می سوزد           خیـلی امروز شبیه عــلـی اکــبـر شــده ای

: امتیاز